بازدید
انشا در مورد کتاب
انشا شماره یک
به نام خدا انشا خود را درباره کتاب اغاز میکنم
کتابها نه فقط مرکبی نوشته شده بر کاغذ هستند، بلکه گویندگانی هستند که با شنونده خود سخن میگویند.
در واقع کتابها مثل نسیم بهاری باعث طراوت بخشیدن به روح انسان شده و تشنگی روح انسان را سیراب میکنند.
در این بین کتابها اگر از خوبیها، زیباییها و راستیها بگوید، درخت زندگی، پربار و محکم خواهد شد. کتابهای مفید و علمی، در شرافت و افتخار، برتر از حتی خون شهیداناند و چنان گران بهایند که حضرت رسول (ص) در این مورد میفرماید: «هرگاه مؤمنی از دنیا برود و و از او یک ورق که بر آن نکته علمی نگاشته شده باشد، باقی بماند، سپری بین او و آتش جهنّم خواهد بود.
باید در انتخاب کتاب دقت کنیم، چرا که بعضی از کتابها خیلی عمیقند که جهان با همه وسعتش در آن گم میشودو بعضی از آن ها آن قدر کوچکند که خود را به زور نشان دادهاند.
ممکن است نه به عمق کتابهای خیلی عمیق پی برده و نه از کوچکی کتابهای سطحی سودی ببریم پس باید کتابی که انتخاب می کنیم مناسب با قدرت درک و فهم ما باشد. کتاب باید مفید باشد.
باید وقتی کتاب میخواهی، چیزی بفهمی، چیزی را حس کنی، باید چیزی را به دست آوری، باید نفعی و معنایی ببری؛ حداقل به اندازه وقتی که گذرانده ای. باید کتابها مفید و بزرگوار باشند.
.
.
.
انشا شماره دو
معلم از ما خواست تا فکر کنیم و دربارهی کتاب و کتابخوانی انشایی بنویسیم و من باید بگویم هیچچیز بهتر از این نیست که آدم بنشیند فکر کند و درباره کتاب و کتابخوانی انشایی بنویسد. و من هم برای اینکه بتوانم انشای خوبی بنویسم خیلی فکر کردم و خیلی تهقیق کردم. و طبق معمول به سراق بابایم رفتم و به او گفتم :« بابا جان! کتاب چه اهمیتی دارد؟» و بابایم بلافاصله بعد از یک مکث ۳۰ دقیقهای توضیحاتی برایم داد و من از حرفهای بابایم چیزهای زیادی فهمیدم. مثلا من فهمیدم که کتاب باعث به هم رسیدن خیلیها شده است. مثل خشایار خاله کبری من که در دانشگاه آنقدر به سوگل یکی از همکلاسیهایش، کتاب داد و کتاب گرفت که آخرش حراست دانشگاه فهمید و آنها را فرا خواند و در آنجا آنها را به شایستگی ارشاد کرد و الان سوگل با ۱۳۶۳ عدد سکهی یک میلیون و سیصد هزار تومانی زن رسمی و قانونی خشایار است.
همچنین من فهمیدم که کتاب باعث جدایی خیلیها شده است . مثلا ساغر زن آبتین، پسر عمه شکوه یکبار خواست از خودش ابتکار در کند و کتاب دیوان شمس پسر عمه آبتین را که از همان اول با روزنامه جلد شده بود، جلدش را عوض کند. چون این کتاب یادگار دوران مجردی آبتین بود و ساغر میدانست که آبتین او را خیلی دوست دارد. ولی وختی جلد روزنامهای را باز کرد، دید داخل جلد آن یک پیام عاشقانه نوشته شده و خیلی ناراحت شد. و بیشتر از این ناراحت شد که دید آن پیام را یکی از دوستان خودش در دوران مجردی برای آبتین نوشته بود و همین باعث شد که زندگی آنها از هم بپاشد و الان که من دارم این انشا را برایتان میخوانم آبتین دارد هر ماه یک سکهی یک میلیون و خوردهای به ساغر میدهد.
و دربارهی کتاب این را هم باید بگویم که کتاب نقش مهمی در زندگانی همه ما بازی میکند مخصوصا در خانهی ما. چون کتاب تقریبا هر روز ما را از خطر مرگ نجات میدهد . چون مادرم هر روز به یکی از صفحات داخل کتاب که در آن دستور پخت یک غذای رویایی با یک دسر ماورایی وجود دارد مراجعه میکند و سعی میکند آن را برایمان بپزد. ولی بعد از ساعتها کلنجار رفتن با «مواد لازم» وقتی ناامید میشود به صفحهی اول کتاب برمیگردد و با درست کردن یک املت فضایی همهی ما را خوشحال میکند و از خطر مرگ نجاتمان میدهد.
و البته من از بابایم چیزهای زیادی دربارهی کتاب یاد گرفتم. من فهمیدم بابایم همیشه میداند چه کتابی میخواهد. برای همین هم همیشه حضور ذهن دارد. مثلا همین دیشب که داشتم انشا مینوشتم به من گفت: «میبینی مملی؟ اگر یک کتاب قرمز رنگ وزیری با ضخامت ۵ سانتیمتر بخرم دیگه همهچی درست میشه و قسمت بالای دکورمون خیلی قشنگ میشه.» و بابایم همیشه از کتابهایش به شایستگی محافظت میکند. و وقتی برای کتابخانهاش کتابی را میخرد، نمیگذارد کسی به آن دست بزند و حتی آن را ورق بزند و آن را در کتابخانهاش میگذارد.
و من فهمیدهام که یکی از علتهایی که باعث میشود کتابها تند تند گران بشوند این است که تجارت کاغذ به دست مافیاست. و البته به نظر من در کشوری که همه چیز مثل مرغ، تخممرغ، مسکن، سکه، ارز و دلار به دست مافیاست، بهتر است کاغذ هم بهدست آنها باشد و من از این انشا نتیجه میگیرم که اگر هر ایرانی به جای دیدن «عشق ممنوعه» و «ایزل» و «حریم سلطان» کتاب میخواند، الان وضعمان بهتر بود.
.
.
.
انشا شماره سه
کتاب دوست خوب من و تو ، چه همدم خوبی در لحظه تنهایی و چهره آشنایی در دیار غربت همسایه مهربانی که هیچ دیواری خانه تو را از او جدا نمی کند.
مهمان ناخوانده ای است که هر گاه بخواهی دعوت تو را می پذیرد!
ظرفی است لبریز از علم و ظرافت، کاسه ای است سرشار از شادی و غم، شوخی. جدی
خوشا به حالش که می توان آن را در خورجین نهاد و با خود به همه جا برد خوشا به حالش که میتوان آن را در دامن ریخت.
آیا شنیده ای که درختی هیچگاه خشک نشود و برگهایش در پاییزی نریزد؟ و میوه ای که هیچ گاه نپوسد چه دوستی است که هر چه بخواهی به تو می دهد از زندگان و مردگان با تو سخن می گوید. اگر بر او خشمگین شوی بر تو خشم نمی گیرد و اگر بر سرش فریاد بکشی لب فرو می بندد و دم بر نمی آورد.
کتابها مثل آدمها هستند
بعضی کتابها دو لباس می پوشند و بعضی لباس های عجیب و غریب و رنگارنگ دارند
بعضی از کتابها برای ما قصه می گویند تا بخوابیم و بعضی قصه می گویند تا بیدار شویم
بعضی از کتابها تنبل هستند و بعضی از کتابها زیاد می خوابند و همیشه خمیازه می کشند
بعضی از کتابها شاگرد اول می شوند و جایزه می گیرند و بعضی مردود می شوند و تجدید
بعضی از کتابها تقلّب می کنند و بعضی از کتابها دزدی می کنند
بعضی از کتابها به پدر و مادر خود احترام می گذارند و بعضی از آنها نمی گذارند
بعضی از کتابها هر چیز که دارند از دیگران گرفته اند و بعضی از کتابها به دیگران می بخشند
بعضی از کتابها فقیرند
بعضی از کتابها گدایی می کنند
بعضی از کتابها پر حرفند ولی حرفی برای گفتن ندارند و بعضی از کتابها، ساکت و آرامند ولی یک عالمه حرف نگفته در دل دارند
بعضی از کتابها بیمارند و بعضی از کتابها تب دارند و هزیان می گویند
بعضی از کتابها را باید به بیمارستان برد تا معالجه شوند
بعضی از کتابها کودکانه و لوس حرف میزنند ولی بعضی از کتابها فقط غر می زنند و نصیحت می کنند
بعضی از کتابها دو قلویی چند قلو هستند و بعضی از کتابها پیش از تولید می میرند و بعضی تا ابد زنده هستند
بعضی از کتابها سیاه پوست اند و بعضی سفید پوست و بعضی زرد پوست یا سرخ پوست انند
بعضی از کتابها به رنگ پوست خود افتخار می کنند و رنگ دیگران را مسخره می کنند
بعضی از کتابها آنقدر خاکی اند و حرفهای خاکی می زنند که آدم را به یاد آفرینش از خاک می ندازند
بعضی از کتابها حرفهای بی محتوا می زنند و باید دهانشان را گل گرفت
بعضی از کتابها همانند اسم خود صادق هستند
بعضی از کتابها ترسو هستند و زیر کتابهای دیگر مخفی می شوند
بعضی از کتابها آنقدر تکون می خورند و کتابهایی که روی آنها قرار گرفته را می اندازند تا خودی نشان دهند
بعضی از کتابها مثل رنگ پوستشان سیاه بخت اند و بعضی مانند رنگ پوست بخت اند
کتابها را تنها نگذارید و آنها مثل همیشه بوسه بر دستانتان می زنند.
.
منبع: انشا در مورد کتاب و کتایبخوانی
بازدید
خلاصه کتاب تجسم خلاق. شاکتی گواین
“هر لحظه زندگی شما دارای خلاقیتی است نامحدود و کائنات دارای سخاوتی بیکران.”
برای اینکه بتوانید با استفاده از تجسم خلاق (فن استفاده از نیروی خیال برای آفریدن خواسته های زندگیتان) آنچه را که میخواهید بیافرینید ، باید مشتاق و قادر به پذیرش بهترین پیشکش زندگی یعنی ” خیر و صلاح خود ” باشید.
شاید عجیب به نظر برسد ، اما بسیاری از ما نمیتوانیم بپذیریم که میتوانیم آنچه را که در زندگی میخواهیم ، داشته باشیم و این معمولا” ناشی از اعتقادی ریشه دار به بی ارزش بودن است که در نخستین سالهای زندگی بوجود آمده است.
این اعتقاد اساسی چنین است : من آنقدرها عالی و دوست داشتنی و ارزشمند نیستم ، پس لیاقت این را ندارم که صاحب بهترین چیزها باشم.
معمولا” این اعتقاد با احساسهایی متضاد مبتنی بر اینکه خیلی خوب و شایسته هم هستید در هم می آمیزد.اگر ببینید که نمیتوانید خود را در عالیترین و شگفت انگیزترین موقعیتهای ممکن تصور کنید یا اندیشه هایی از این دست به سراغتان می آید که ” من هرگز نمیتوانم صاحب آن چیز شوم. ” یا ” آن رویداد نمیتواند برای من پیش آید. ” شاید لازم باشد به تصویری که از خود دارید بنگرید.یعنی از خود بپرسید: ” همین الان چه احساسی نسبت به خود دارم؟ ” و به تصاویر اندیشه هایی که به ذهنتان خطور میکند ، توجه کنید .
یکی از مؤثرترین راهها این است که از خود بپرسید ” همین الان به نظر خودم به چه شکلی می آیم؟ ” اگر خود را زشت و چاق و لاغر و … یافتید بدانید که آنقدر خود را دوست ندارید تا آنچه که لیاقتش را دارید ( یعنی بهترین چیزهای دنیا ) را به خود عطا کنید.
عبارات تأکیدی مؤثرترین راه برای آفرینش تصویری مثبت تر و مطلوبتر از خویشتن است.
به محض اینکه پی بردید خود را دوست ندارید ، از هر مجالی برای تحسین و تمجید خود استفاده کنید و عبارات مثبت و سرشار از محبت به خود بگویید ، آنگاه متوجه خواهید شد که این کار باعث میشود نسبت به دیگران نیز ملاطفت بیشتری نشان دهید.
به آن ویژگیهای خود بیندیشید که دوست می دارید و تحسین می کنید.
همانطور که دوستان خود را با وقوف کامل به نواقص و نقاط ضعفشان میتوانید دوست بدارید ، خود را نیز میتوانید همانگونه که هستید دوست بدارید و در عین حال بدانید که در بعضی از زمینه ها نیاز به رشد و کمال بیشتر دارید.خویشتن دوستی ، احساسی نیکو و همچنین معجزات و شگفتیهای بیشماری میتواند در زندگی شما به وجود آورد.
میتوانید عبارتهای تأکیدی مثبت را به صورت دوم شخص و با به کار بردن نام خودتان بگویید تا مؤثرتر واقع شود.همانطور که به شخصی که دوست دارید محبت می ورزید ، به خودتان نیز همانطور توجه نشان دهید.
به خاطر داشته باشید که: در هر لحظه انسانی تازه هستید و هر روز ، روزی نو است و فرصتی تازه تا دریابید که:به راستی چه انسان شگفت و شیرین و نازنین و قابل ستایشی هستید.
منبع:خلاصه کتاب تجسم خلاق
بازدید
جملات زیبا درباره کتاب؛
کتاب را نخوانید که بخوانید!
کتاب را بخوانید که بیدار شوید …
*
برای نابود کردن یک فرهنگ
نیازی نیست کتابها را سوزاند
کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . . .
(ویکتور هوگو)
*
خواندن بی اندیشه بیهوده است ؛
و اندیشه بدون خواندن خطرناک …
(کنفوسیوس)
*
اگر میخواهی راحت باشی کمتر بدان واگر میخواهی خوشبخت باشی بیشتر بخوان ؛
با اینحال ، خوشبختی را بر راحتی های زودگذر ارجح بدان …
*
برگهای سبز با رگبرگهای سفید، باعث میوه دادن درخت می شوند ؛
و برگهای سفید با رگبرگهای سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها …
*
از کتابفروشی پرسیدند : وضع کسب و کارت چگونه است؟
گفت : بسیار بد ، چون آنهایی که پول دارند اهل مطالعه نیستند و آنهایی هم که سواد دارند پول ندارند !!!
*
مساله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه،
مساله اینه که اگر کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه!
*
به عقیدهی کرم بسیار عجیب و احمقانه است که انسان کتابهایش را نمیخورد …
( تاگور)
*
مطالعه کتاب یعنی استحمام مغز
مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعات ملامت بار به ساعات لذت بخش
*
تفاوت بسیاراست بین کسی که با شوق وحرارت کتابی را مطالعه میکند،
باآدم خسته ای که میخواهد با کتاب، خستگی خود را رفع کند
*
وقتی دانشمندی از آموختن به دیگران دریغ میکند
در واقع علم را اسیرکرده است وخود نگهبانی آنرا می دهد .
*
عارفی را گفتند:
کتابی درزمینه اخلاق معرفی کنید
فرمود: لازم نیست یک کتاب باشد
یک کلمه کافیست
که بدانی خدا می بیند
*
شما به قفسه کتابخانه دخیل ببندید
دوستان صمیمی پیدا می شوند که حاجت شمارا برآورده کنند
*
کسی که کتاب را برای خواب رفتن می خواند
هیچگاه بیدار نمیشود
*
اگر قفل درب کتابخانه ای را زنگ زده دیدید،
روغن کاریِ زنگار فکریِ کتاب خوانها را، در برنامه خود بگذارید.
*
ایرانی ها در روز فقط
۱۸ دقیقه و۴۷ ثانیه
کتاب میخوانند
*
همه چیز چون بسیار شود خوار و ارزان گردد ، مگر علم و دانش که هر چه بیشتر شود عزیزتر باشد.
*
جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که خواندن ، کار روزانه اش باشد.
*
کتاب معلمی است که بدون عصا و تازیانه ما را تربیت می کند.
*
کتابِ خوب در حکم رفیق خوب است.
*
کوشش برای کسب دانش نخستین و یگانه پایه ی فضیلت است.
*
همه ی اندیشه و گفتار و کردار نیک نتیجه علم و معرفت است و همه ی اندیشه و گفتار و کردار زشت ثمره نادانی.
*
اطاقِ بدون کتاب مانند جسم بی روح است.
*
اگر مادر نباشد جسم انسان ساخته نمی شود واگر کتاب نباشد روح بشر پرورش نمی یابد.
*
بعد از کتب آسمانی شریف ترین و مفیدترین کتاب ها بیوگرافی و شرح حال است.
*
بهترین کتاب آن کتابی است که انسان را به تفکر وادارد و الا به درد پاره کردن هم نمی خورد.
*
جهان کتابی بسیارعالی است ولی کسی که خواندن نمی داند فایده ای از محتوای آن بر نتواند گرفت.
*
چند دقیقه یا چند ساعت از وقت را با مطالعه گذرانیدن یکی از بزرگترین لذایذ روحی انسان است.
*
خواندن، انسان را کامل می کند و سخنرانی و گفتگوی او را حضور ذهن و سرعت انتقال می دهد.
*
کتاب برای جوانان راهنمایی است که آنها را به سوی شرافت و فضیلت می کشاند.
*
مطالعه ی کتاب یعنی تبدیل ساعت های ملامت بار به ساعات لذتبخش
*
هیچ وقت پز کتابهایی را که خوانده اید ندهید. به کتابهایی که نخوانده اید ،فکر کنید.
*
انسان های بزرگ می تواننددو دقیقه بدون هوا،دو هفته بدون آب و یک عمر بدون پول زندگی کنند،اما بدون «کتاب» نمی توانندحتی یک لحظه ! زنده بمانند.
*
سخن بزرگان درباره کتاب
کیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین می کند: کتابهایی که میخوانید و انسانهایی که ملاقات میکنید.
“مک لوهان”
*
بهترین دوست من کسی است که کتابهایی را به من هدیه کند که تا به حال نخوانده باشم. لینکلن
*
کتاب، بزرگترین اختراع بشر است. ویلیام شکسپیر
*
اگر مادر نباشد جسم انسان ساخته نمیشود و اگر کتاب نباشد روح بشر پرورش نمییابد. پلوتارک
*
کتاب راستین همان است که پا به تنهایی ما میگذارد. کریستین بوبن
*
اتاق بدون کتاب، همچون بدن بدون روح است. سیسرو
*
کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را درمینوردد.
(فرانسیس بیکن)
*
کتاب، مونس و غمخوار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آینهی خاطر زدوده و گنجینهی ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.
“ساموئل اسمایلز”
*
خواندن کتابهای خوب، در حکم مکالمه با انسانهای شرافتمند گذشته است. دکارت
*
ستون تمدن، کتاب و مطبوعات است. پلو تارک
*
راستگوترین، بیتوقعترین، مفیدترین و همیشگیترین رفیق برای هر کسی کتاب است. مارک تواین
*
مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعتهای ملالتبار به ساعتهای لذتبخش.
“شارل دو مونتسکیو”
*
در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، وجود ندارد. تولستوی
*
هرچه بیشتر کتاب بخوانید، بیشتر از زندگی حقیقی برخوردار خواهید شد.
“فرانسوا ولتر”
*
چشمداشتی که باید از یک کتاب داشت، این است که شفاف باشد و نور را بازتاباند.
“کریستین بوبن”
*
مطالعه، یگانه راهی است برای آشنایی و گفتگو با بزرگان روزگار که قرنها پیش در دنیا به سر برده و اکنون در زیر خاک منزل دارند. (دکارت)
*
مطالعه، اندیشیدن با ذهن دیگری است. آرتور شوپنهاور
*
کتابی که میخوانی، نباید به جای تو فکر کند، بلکه باید تو را به اندیشیدن وادارد.
“جیمز مک واش”
*
هنگام مطالعه کتاب، طرف صحبت فقط دانشمندان هستند.
“ساموئل اسمایلز”
*
خوشبخت، کسى است که به یکى از این دو چیز دسترسى دارد، یا کتابهاى خوب یا دوستانى که اهل کتاب باشند.
“ویکتور هوگو”
*
من هیچ غمى نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد. کتاب، عمر دوباره است
. در دنیا لذتى که با لذت مطالعه برابرى کند، نیست.
“مُنْتِسکیو”
*
جامعه وقتى فرزانگى و سعادت مىیابد که مطالعه، کار روزانهاش باشد. سقراط
*
دانشگاه واقعى، جایى است که مجموعهاى از کتاب در آن جمعآورى شده باشد.
“کارلایل”
*
کتاب را زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمىدانید. مُنْتِسکیو
*
آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمىگذرد، ولى کسى که به کتاب یا تحقیق علاقهمند است، هنگامى که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم، به تنهایى براى او بهترین بهشتهاست.
(موریس مترلینگ)
*
اشعار کتاب و کتابخوانی
انیس کنج تنهایی کتاب است
فروغ صبح دانایی کتاب است
بود بی مزد و منت اوستادی
ز دانش بخشدت هر دم گشادی
ندیمی مغز داری پوست پوشی
به سر کار گویایی خموشی
درونش همچو غنچه از ورق پر
به قیمت هر ورق زان یک طبق در
ز یک رنگی همه هم روی و هم پشت
گر ایشان را زند کس بر لب انگشت
به تقریر لطایف لب گشایند
هزاران گوهر معنی نمایند
*
من یار مهربانم دانا و خوش زبانم
گویم سخن فراوان با آن که بی زبانم
پندت دهم فراوان من یار پند دانم
من دوستی هنرمند با سود و بی زیانم
از من مباش غافل من یار پند دانم
منبع: مطلب در مورد کتاب و کتاب خوانی